خواستن خدا یعنی چه؟ یعنی یک نفر را خدا می خواهد، یک نفر را نمی خواهد؟ با بعضی ها یک نظر خاصی دارد، آنها را می کشاند می برد، بعضی ها را پس می زند؟ این جور نیست قضیه.
اراده ی خدا و مشیت خدا-در مورد معمولی البته- جز در قالب علت های طبیعی و عادی جلوه گری نمی کند.
شما اگر چنانچه خواستید، تصمیم گرفتید، پای یک سخن هدایتگر و روشنگر نشستید و هدایت شدید، خدا خواسته بود که هدایت بشوید. همین شما اگر تنبلی کردید، اگر سستی کردید، اگر راه فهمیدن را روی خودتان یستید، خدا اراده کرده بود که شما نفهمید.
اراده کردن خدا به این معناست که وسایل و اسباب عادی پیش آمده یا نیامده؛ اگر وسایل و علل عادی پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، با اراده شما، با خواست شما، اینجا خدا خواسته، اگر چنانچه شما نخواستید، پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود شما اراده نکنید، نه، شما در اراده کردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتب نشده، این معنی خدا نخواسته.
خب چرا نمی گوییم علت لازم مترتب نشده، می گوییم خدا نخواسته؟ برای خاطر اینکه به وجود آورنده ی علت ها و خاصیت بخش علت ها خدا بود.
این آتشی که در اینجا برافروخته شده، دستم را بردم در آتش، دستم سوخت، خدا خواسته بسوزد. اگر من نبردم دستم را و نسوخت، خدا خواسته نسوزد. یعنی چه؟
خدا خواسته بسوزد، به این معنا که علت طبیعی برای سوختن فراهم شده. علت طبیعی اش چیست؟ بودن آتش،نبودن مانع،خواستن من،بردن دست. اینی که می گوییم خدا نخواسته بسوزد در صورت دوم؛ یعنی علت طبیعی سوختن فراهم نشده، نزدیک آتش نرفته یا دست تر بوده یا جسم تر بوده یا آتش کم بوده و از این قبیل. خب، چرا آن چیزی که به علت ها مربوط است ما به خدا نسبت می دهیم؟ برای خاطر اینکه خدا آفریننده ی علت هاست، به این دلیل. این «مَن یشاء»ها در همه جای قرآن از این قبیل است.
بخش کوتاهی از کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" اثری از سید علی خامنه ای
https://telegram.me/pichtarikhi
@pichtarikhi
- ۹۵/۰۲/۲۳