ممکن است تصور شود که تفاوت علم جدید و قدیم در بی اعتنایی یکی به تجربه و تجربی بودن دیگری است. مسلماً علم جدید تجربی است، اما این علم قبل از آنکه تجربی باشد ریاضی است. متقدمان هم از تجربه رویگردان نبودند، اما تا غایت علم جدید به نظر نیامده بود، قواعد روش هم تنظیم نشد.
به عبارت دیگر، قواعد روش در زمانی تدوین شد که تسلط بر طبیعت و تصرف در موجودات منظور نظر قرار گرفت. اختلاف قائلان به مذهب اصالت تجربه و مذهب اصالت عقل در اواخر قرن هفدهم پیدا شد و در قرن هجدهم شدت یافت، وگرنه، بیکن و دکارت، که اولی به تجربه اصالت می داد و دومی بنیانگذار مذهب اصالت عقل جدید بود، موسسان روش بودند و در باب مطلق روش با هم نزاع نکردند.
بیکن و دکارت هر دو غایت علم را قدرت تصرف بشر در عالم و بهبود زندگی می دانستند، اما بیکن هنوز به چیزی که گالیله و دکارت دریافتند، یعنی طرح ریاضی جهان، توجه نکرده بود.
برگرفته از مقاله «علم،روش و فلسفه » نوشته "دکتر رضا داوری اردکانی"
https://telegram.me/pichtarikhi
لینک عضویت در کانال پیچ تاریخی
https://telegram.me/joinchat/BSbh0zvawpyjs5zDM3LsgA
- ۹۵/۰۳/۳۰