گفت پیغمبر به آواز بلند:
با توکل زانویِ اُشتُر ببند
گفت شیر: آری ولی ربُّ العباد
نردبانی پیش پای ما نهاد
پایه پایه رفت باید سوی بام
هست جبری بودن اینجا، طَمعِ خام
گفت پیغمبر به آواز بلند:
با توکل زانویِ اُشتُر ببند
گفت شیر: آری ولی ربُّ العباد
نردبانی پیش پای ما نهاد
پایه پایه رفت باید سوی بام
هست جبری بودن اینجا، طَمعِ خام
در تمدن امروز انسان معتقد است، همه کاره ی عالم انسان است و حتی برای نفس ناطقه، در درمان بیماری ها نقشی قائل نیست، به عنوان مثال روش در مان طب جدید در مقابل حساسیت ها این است که با تجربه و آزمایش، آنتی هیستامین بسازد و تجویز کند. در این صورت شخص مریض از طریق تجویز پزشک مواد ضد حساسیت را به اندازه ای مصرف می کند که فعلا بهبودی یابد و بیماری او رفع شود، در حالی که نفس ناطقه ی انسان در مقابل عوامل آلرژی زا، به اندازه ای موادِ ضد حساسیت تولید می کند که به سایر قسمت های بدن آسیب نرساند.
موفقیت های ظاهری تمدن جدید نباید موجب شود تصور کنیم که بحران های ایجاد شده، به کمک همین تمدن، قابل رفع است. در حالی که این تمدن هرگونه اقدامی برای رفع آن بحران ها انجام دهد، بحران جدیدی را به وجود می آورد. چگونه می توان از تمدنی که ماهیتاً بحران ساز انتظار داشت که بحران های خود را از بین ببرد؟ تمدن بحران ساز، نه تنها بحران خود را از بین نمی برد، بلکه با تلاش و اقدام که برای رفع بحران می کند، بحران جدید به وجود می آورد و تا وقتی که موضع گیری خود را نسبت به طبیعت-که ریشه در بینش او دارد- عوض نکند، هر روز بحران ها افزون می گردد.
جهان به اصطلاح سوم با آرزوی به دست آوردن مدرن ترین ابزار همواره باید به دنبال غرب بدود و همه بود و نبود خود را قربانی چنین آرزویی نماید، چون هر چه را از غرب بگیرد، باز نوع مدرن تری را در پیش رو دارد که آرزوی داشتن آن را می کند و لذا هرگز به خود نمی آید و هرگز نمی تواند از خود شروع کند، مگر آن که در راستای اهداف مقدسی که برای خود تعیین کرده تکنولوژی را در حدّی متعادل گزینش کند. وقتی برنامه ها در هماهنگی با اهداف مشخص شد، آن ابزاری برای ما مفید است که در راستای برنامه و با توجه به اهداف به کمک ما بیاید، حالا هر چه ساده تر باشد کمتر ما را اسیر خود می کند و زودتر می توانیم از خود شروع کنیم.
#بحران_علم_مدرن
قسمتی از بیانیه پایانی و خلاصه ای از مباحث مطرح شده در کنفرانس بین المللی "Modern Scienece in Crisis;A Third World Response" است که در نوامبر 1986 در مالزی برگزار شده است. این کنفرانس علاوه بر متخصصان مالزیایی، میهمان 140 متخصص و دانشمند از سراسر جهان بوده است:
تاملی پیرامون علم و تکنولوژی مدرن قسمت اول
علم و تکنولوژی مدرن در وضعیت وخیم بحرانی قرار دارد. این بحران خود را در اشکال گوناگون نشان می دهد. واضح ترین اشکال چنین بحرانی را می توان در آخرین تولیدات نظام های علمی و تکنولوژیک مانند کالاها و تکنولوژی جدید و غیره مشاهده کرد که اغلب معطوف به تخریب، هدر دادن و منزوی کردن افراد از یکدیگر و طبیعت است.
#تاریخ_مستطاب_آمریکا
اولین گام ها برای پرداخت حقوق بشر
همین که پای کلمب به اولین جزیره ی قاره آمریکا رسید، اجرای حقوق بشر را شروع کرد. مشکل این بود که در سراسر قاره حتی یک بشر پیدا نشد که کلمب و دوستانش بتوانند حقوق و او را محاسبه و پرداخت کنند! کلمب در خاطراتش نوشته:«همین که به اولین جزیره ی سرزمین جدید رسیدم عده ای از بومیان را اسیر کردم تا قدرتم را به آنان نشان دهم.» البته مقصود کلمب همین قضیه ی پرداخت حقوق بوده و این یعنی متن را باید این جوری خواند:«در اولین جزیره عده ای از بومیان را دعوت کردم تا با حقوق بشر آشنا بشوند!».
درس "ما می توانیم" استقلال خوزستان
✍امشب در کمال ناباوری و تعجب خیلی ها، تیم شهرستانی استقلال خوزستان قهرمان لیگ برتر شد و داغ قهرمانی را بر دل دو تیم پایتختی پرسپولیس و استقلال گذاشت. در واقع استقلال خوزستان شگفتی ساز شد و ثابت کرد می شود بدون بودجه های هنگفت تیم های پایتختی، بدون ستاره های سرشناس، بدون مربی خارجی و بدون هیاهو ها و سرو صدا هم قهرمان شد و اینکه قهرمان شدن قواعد دیگری هم دارد.
به نظرم در یک جمله می توانیم بگوییم تیم استقلال خوزستان، مربی و بازیکنان و مدیرانش فعل "ما می توانیم " را به درستی صرف کردند.
و این درس رو به ما دادند که نباید همیشه منتظر فراهم و جمع شدن بهترین شرایط بود و سپس برای موفقیت تلاش کرد خیلی وقت ها با همین شرایط موجود اما با تلاش بیشتر و موثر تر می توان بهترین نتایج را کسب کرد. این درس هم در زندگی تک تک افراد می تواند مفید باشد و هم برای مدیران و ساستمداران و تصمیم گیرندگان و نخبگان که بدانند بدون پول های زیاد بدون ژنرال ها بدون دست دراز کردن به سمت خارجی ها بدون سر و صداها و هیاهو هم می توان قله های بزرگ را فتح کرد و در حد بهترین ها بود فقط باید باور کنیم که "ما می توانیم".
https://telegram.me/pichtarikhi
آن چیزی که غربی ها نادیده می گیرند!
هر شناخت حقیقی اساساً عبارت است از یکی شدن با ابژه ی(object) آن. این دقیقاً آن چیزی است که غربی ها نادیده می گیرند: آنها چیزی بالاتر از شناخت تحلیل گر و راسیونال(rational)، که ضررورتاً غیر مستقیم و ناکامل است، نمی پذیرند، و آن را می توان شناخت انعکاسی(reflectted knowledge) نامید؛ و آنها رفته رفته به اینجا می رسند که حتی این نوع پست تر شناخت را فقط به اندازه ای که بتوانند در خدمت نتایج عملی فوری باشد، معتبر بدانند. آن قدر جذب عمل شده اند که هر چیزی ورای آن باشد انکار می کنند و نمی دانند که خود این عمل، در غیاب هر اصلی، انحطاط می یابد و در ورطه ی فعالیتی می افتد که بیهوده و نیز به همان اندازه عقیم است. این در واقع چشم گیرترین مشخصه ی دوره ی جدید است: نیاز به فعالیت بی وقفه، تغییر پایان ناپذیر و سرعت همیشه رو به افزایش، که با سرعتی که رویداد ها خود یکی پس از دیگری جایگزین یکدیگر می شود هماهنگ است.
خواستن خدا یعنی چه؟ یعنی یک نفر را خدا می خواهد، یک نفر را نمی خواهد؟ با بعضی ها یک نظر خاصی دارد، آنها را می کشاند می برد، بعضی ها را پس می زند؟ این جور نیست قضیه.
اراده ی خدا و مشیت خدا-در مورد معمولی البته- جز در قالب علت های طبیعی و عادی جلوه گری نمی کند.
شما اگر چنانچه خواستید، تصمیم گرفتید، پای یک سخن هدایتگر و روشنگر نشستید و هدایت شدید، خدا خواسته بود که هدایت بشوید. همین شما اگر تنبلی کردید، اگر سستی کردید، اگر راه فهمیدن را روی خودتان یستید، خدا اراده کرده بود که شما نفهمید.
اراده کردن خدا به این معناست که وسایل و اسباب عادی پیش آمده یا نیامده؛ اگر وسایل و علل عادی پیش آمده برای انجام گرفتن این معلول، با اراده شما، با خواست شما، اینجا خدا خواسته، اگر چنانچه شما نخواستید، پیداست که خدا نخواسته؛ نه اینکه نخواستن خدا موجب بشود شما اراده نکنید، نه، شما در اراده کردن آزادید. خدا نخواسته یعنی علت لازم مترتب نشده، این معنی خدا نخواسته.
مقدمه قسمتی از بیانیه پایانی و خلاصه ای از مباحث مطرح شده در کنفرانس بین المللی "Modern Scienece in Crisis;A Third World Response" است که در نوامبر 1986 در مالزی برگزار شده است. این کنفرانس علاوه بر متخصصان مالزیایی، میهمان 140 متخصص و دانشمند از سراسر جهان بوده است
اکنون این نکته اساساً چذیرفته شده است که علم و تکنولوژی مدرن، در ایفای نقشی که برای حل معضلات اجتماعی در نظر گرفته شده بود(خصوصا در جهان سوم)، با شکست مواجه شده است. بسیاری ممکن است استدلال کنند که در این امر نباید علم مدرن را سرزنش کرد باید نهاد های اجتماعی و نابرابری هایی را سرزنش نمود که از ایفای تعهداتی که علم مدرن بر عهده گرفته بود، جلوگیری می کنند.